امیرحسامامیرحسام، تا این لحظه: 15 سال و 13 روز سن داره

امیرحسام سرمایه بابا و مامان

امیرحسام شیطون بلا

پسر گلم هفته پیش باباجون و مامان جون و دائی روح الله از کرمان اومده بودند خونمون شب که میخواستند بخوابند از خوشحالی نمی فهمیدی کنار کدومشون بخوابی آخرشم قرعه به اسم دائی افتاد.کلی بلبل زبونی کردی. باباجون به شما و داداش 2 تا جوجه داد شما با داداش سر اینکه کدوم خروس و کدوم مرغ کلی فلسفه چینی کردین .آخرشم بهتون گفتم که جوجه ها که بزرگ شدن معلوم میشه کدوم مرغ و کدوم خروس. روزی هم که میخواستند بروند شما گفتی میخوام باهاشون برم کرمان و هرچی میگفتم بدون مامان کجامیخوای بری میگفتی میرم برات یه گوساله کوچولو میارم از کرمان آخرشم که کلی گریه کردی. خدا نگهدار بابا جون و مامان جون باشه     ...
27 آذر 1391
1